این دایناسور نازنین
این دایناسور بامزه که آدم دلش میخواد درسته توسطش قورت داده بشه کلی داستان داره و نکته ی جالب توجه که دوست دارم برات یادگارش کنم قندعسلم. داستان از جایی شروع شد که تو، اهورای من، هیچ میلی به پوشیدن لباس راحتی و خواب توی خونه نداری و تقریباً نود درصد موارد با همون تیپ و لباس بیرون خونه، توی خونه مشغول بازی و جست و خیز و هول دادن ماشینا و چهار دست و پا کردنای مفرط هستی؛ به قدری که هیچ سر زانوی شلواری از دندونایی که انگار سر زانوهات کار گذاشته شده جون سالم بدر نمی بره و با اندک زمانی ساییده و پاره میشه. با اینکه از اون دست مامانای هر انگشت یه هنر نیستم و از پس تعمیر و بازسازی چیزا خیلی سخت برمیام و ترجیح میدم به نحو دیگه ای باریافت انجام ب...