اهورا جاناهورا جان، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره

اهوراي بي همتاي ما

به همین سادگی

1396/7/18 15:29
نویسنده : مامان فريبا
1,824 بازدید
اشتراک گذاری

از سحرگاه دیروز که اومده م سرِ کار هنوز درست ندیده مت و باهات حرف نزده م. آخه غروب که رسیدم خواب بودی و همینجور خوابیدی و خوابیدی تا خاموشی زدیم و همگان در خواب شدیم. از صبح همه ش دارم به امروز سحر فکر میکنم:

بامدادان که باز پا شدم راهی بشم بیدار شدی و منو که توی لباسِ کار دیدی توی همون تاریکی چشات برق زد و گفتی "مامان چی برام آوردی؟ شیر؟" میخواستم جیغ بکشم که "دوسِت دارم کودک بی آلایش من! ". میدونی چرا؟ به تصور اینکه الان عصره و من تازه از کار برگشته م پرس و جو میکردی ببینی چی واسه ت آورده م، فقط یه کم متعجب بودی که چرا هوا تاریکه و همه خوابن!!!خندونک الهی فدات

پسندها (2)

نظرات (1)

مامان الهه
18 مهر 96 16:59
ای جوووون،اصلا به ذهنش نرسیده ممکنه صبح باشه
مامان فريبا
پاسخ
واقعاً نه الهه جون. تنها چیزی که می دید و واقعیت داشت یه مامان لباس پوشیده بود که جلوش وایستاده و خب هیچوفت تا حالا رفتن من رو اونوقت سحر ندیده بود. همیشه اومدنم رو در اون هیبت دیده بود گیج