دومین دور اهورایی
عزیزکم, پسرک مامان با اون دو تا مردمک سیاه و درشت چشات که هر وقت عمیق نگاهش میکنم مث مثلث برمودا در خودش میکشدم, پسرک با احساسم که یه وقتایی با بوسه های آبدارت غافلگیرم میکنی و به اوج می بریم, شیرین بیان کوچولوی من با اصطلاحات و اشارات منحصر بفردت, منبع انرژی ناتمام خونه,
نمیدونم با وجود داداش مزدایی که شاید خیلی زود آغوشم رو برات تنگ کرد و گاهی تنها از آن خود, حق دو سالگیت رو کامل ادا کرده م یا نه, ولی هر چی که هست عشق عمیقی که به تو دارم پایان ناپذیر و خاصه. یه حسی بهم میگه تو کپی من هستی و خب کیه که از داشتن یکی عین خودش به خودش نباله.
دو سال پیش حوالی همین لحظه ها با یه شور و ولوله پریدی تو آغوشم, درست مثل همین حالاها که یهویی خودتو میپرونی توی بغلم. چنان که انگار میخواهی رها بشی از همه ی احساسهای ناخوشایند.
اهورای نازنینم, هستی بخش کوچک من! عشق کیک و شمع و تولد!
دو سالگیت مبارک.