اهورا جاناهورا جان، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره

اهوراي بي همتاي ما

نیم دور نقره گون

1394/3/14 10:15
نویسنده : مامان فريبا
3,339 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزکم شش ماهه شدی!

به همین خوشمزگی 181 روز رو با هم زندگی کردیم، عشق کردیم و خدای مهربانم رو بخاطر موهبت نازنین وجودت سپاس گفتیم.

پریروز رفتیم دکتر برای چکاپ شش ماهگیت و دریافت توصیه هاش برای شروع غذای جامد. وقتی بهش گفتم هنوز هیچی غیر از شیر مادر بهت ندادم با لحن تحسین آمیزی گفت خوب طاقت آوردین! و خداییش همینطورم بود چون همه ی اطرافیان برای اینهمه گوش کردن به حرف متخصصین کودک سرزنشم میکردن.

امروز اولین قاشق غذای جامدت رو نوش جان کردی, سرلاک برنج بهمراه شیر, درست مثل کوچیکیای خواهر نیروانا.

با اینکه نیروانا تبدار بود و صبح خیلی حالم گرفته, عصر به بهانه ی سرلاک خوران تو کلی انرژی بهم دادیم و دور همی خوش گذروندیم و عکس سلفی خانوادگی گرفتیم.

از پیشرفتهات بگم که یادم بمونه وقتی بزرگ شدی:

غلت میزنی به شکم میشی و دور خودت میچرخی, یه کمم دنده عقب میخزی.

آواهای چندبخشی از خودت درمیاری و بهشون توجه میکنی و من که تکرارشون میکنم باهات خوشحال میشی میخندی.

بعضی وقتا وسط شیر خوردن مکث میکنی, دست از خوردن میکشی و زبونت رو بیرون میاری و یه صدای ملچ بامزه با کمک لب و زبونت تحویلم میدی, بهش گوش میکنی و لبخند میزنی.

دست دستی میکنی, مخصوصا وقتی شعر ریتمیکی که از نیروانا یاد گرفته م برات میخونم.

غریبه و آشنا رو تشخیص میدی و دلت نمیخواد بغل ناآشناها بمونی.

با اشتیاق تمام وقتی برات کتاب میخونم گوش میکنی. همینطور ترانه هایی که بعنوان لالایی برات میخونم. 

از علاقه مندیات میشه زنگ در خونه ی مامان بزرگی, مجسمه ی بانوی سیاهپوست کوزه بدست, اتاق نیروانا, آشپزخونه, بالکن و تماشای ماشینهای خیابون  رو برشمرد. 

پسندها (2)

نظرات (2)

مامان ساینا و سبا
20 خرداد 94 7:37
الهیییییییییییی قربون این پسر کوچولوی ناز برم با این خنده های تو دل بریش....عزیزم تبریک خاله را به مناسبت مروارید های خوشکلت بعد از یه تاخیر کوچولو بپذیر...راستی شش ماهگیت مبارکه ... به دنیای غذاخوران حرفه ایی خوش اومدید ... انشا... اولین پیتزایی خودم دعوتت می کنم
مامان احسان
22 خرداد 94 8:31
ماشالله مباركه ببوسش فريبا جان