اهورا جاناهورا جان، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره

اهوراي بي همتاي ما

پله ی بیست و سه

1395/8/15 9:21
نویسنده : مامان فريبا
2,047 بازدید
اشتراک گذاری

برای بیست و سه ماهگیت جز این غزل ناب هدیه ای ندارم و یه عالمه حرف از شیرینی های روزافزون تو که کاش برسم بنویسم

 

من عاشق شب، عاشق چشمان تو هستم

آغازترین نقطه ی پایان تو هستم

 

در من اثر مهر تو یک راز مگوی است

من تشنه ی این تابش پنهان تو هستم

 

ای شعرترین ! سخت ترین قافیه! دریاب!

جان غزلی، من غزلِ جانِ تو هستم

 

در من نفس پاک اهورای تو گل کرد

از روز ازل، در پِیِ تو، زآنِ تو هستم

 

چون گیسوی آویخته بر زمزمه ی باد

عمریست که بیتاب و پریشان تو هستم

 

من شاعر سرگشته ی شبهای جدایی

عمریست به این شیوه غزلخوان تو هستم

 

امشب تو فقط ماه تماشایی من باش

من عاشق شب، عاشق چشمان تو هستم...

 


یه جمله ها و عباراتی هست اینقدر شیرین ادا میکنی دلم میخواد هیچوقت یادم نره:

"خابو سلم" یعنی خاک بر سرم. [از بس من و مامان بزرگی این جمله رو سر شیطونیای تو یا هر چیز ناگواری به زبون آوردیم توی ذهنت حک شد. همچین با آهنگ و لحن تمام عیاری ادا میکنی که آدم میخواد قورتت بده. بعد که هی میگیم نگو اهورا بگو خدای من! نه ورمیداری نه میذاری یهو میگی"خدا مد ده" یعنی خدا مرگم بده. [از ماست که بر ماست, تقصیر خودمه یا اطرافیان که این عبارت رو بکار برده ن دیگه]

"ا دس اهوا " یعنی از دست اهورا. [اینم به دلیل کثرت استعمال من هنگام ناقلابازیات به خاطرت مونده و حالا هر وقت یه کاری میکنی که به نظر خرابکاری میاد خودت میگی ا دس اهوا]

"نیا کن" یعنی نگاه کن. [با یه آهنگ زیبایی میگی که توی دلم کنسرت بپا میشه]

"تونستم" این از اون کلمه هاییه که دلم.میخواد تا عمر داری بکارش ببری, وقتی از پس هر کار سخت و به نظر خودت ناممکنی برمیایی با شادی بیانش میکنی. 

 

پسندها (3)

نظرات (1)

مامان ويهان جون
20 آبان 95 11:42
به به ! عجب پسري عجب شعري!!!