اهورا جاناهورا جان، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 8 روز سن داره

اهوراي بي همتاي ما

آغاز اهورا مزدا

1395/4/27 18:35
نویسنده : مامان فريبا
2,092 بازدید
اشتراک گذاری

تمرین بزرگی میکنی کوچولوی من! ورود عضو جدید خونواده, داداش مزدا, بیشتر از همه برای تو چالش بهمراه داشته و تو توی این آزمون بزرگ عجیب صبوری میکنی نازنینم. تو که تنها ده روز بود با جیبای عزیزت (شیر مادر) خداحافظی کرده بودی با دیدن شیرخوردن مزدا انگار حسابی دریافتی جریان از چه قرار بوده. وقت شیرخوردن مزدا اگه سرگرم بازی یا تی وی نباشی روی سر و کول من و مزدایی, گاهی بوس و ناز مزدا, گاهی بوس و ناز جیبا, گاهی بوس و ناز من. در کل, روحیاتت خوبه و شادی, گیر نمیدی اما دردسر عظیممون وقت خوابوندته, اونموقعه که داغ دلت تازه میشه و یادت میفته تا چند وقت قبل چه جوری مراسم خوابت انجام میشد و حالا چقدر فرق کرده. اینقدر روی جای جای بدنم غلت میزنی و بهونه میگیری و غر میرنی و گریه سر میدی تا بالاخره خوابت میبره. حالا فکر کن توی این گیرودار مزدا هم گریه سر میده و شیر میخواد و من در برابر دیدگان اشکبار تو مجبور میشم مزدا رو بغل بگیرم و شیر بدم. خدا خدا میکنم که اشتباه نکرده باشم و با از شیر گرفتنت بهت ضربه ی عاطفی وارد نکرده باشم؛ هرچند حس میکنم تلاش و تمرین تو برای خواب کردن خودت خیلی قابل تحسینه و اگه هنوز شیر میخوردی حالا حالاها به این دستاورد بزرگ نمیرسیدی. فقط یه نشونه ی کوچولو دل نگرونیم رو زیادتر کرده و اون اینه که گاهی میبینم در حال مکیدن انگشت شست پاتی!!! و اینقدر بامزه مشغول میشی که حیفم میاد حواست رو پرت کنم به یه چیز دیگه. یعنی این برای آروم کردن خودته؟!

باور کن داداش بزرگه, مامانی خیلی بیشتر از پیش حواسش بهت هست, اینقدر که جرأت نمیکنه با مزدا حرف بزنه و درددل کنه, بازی بازی کنه و کلا بطرز خاموشی با مزدا عاشقیت میکنه که تو حساس نشی. نه که فکر کنه حسادتی در تو برانگیخته میشه, هرگز! بلکه احتیاط میکنه که کنجکاوی تو بیش از حد برانگیخته نشه و کمتر با اون دست و پای در گردشت دور و برش بپلکی!  

میدونم که درک میکنی و محبت عمیق منو حس میکنی وگرنه خیلی دور از انتظارنبود اگه رفتارای تزحم برانگیزتری ازت سرمیزد و دلم هی کبابت میشد.

با تمام وجود سپاسگزار بزرگواری تو هستم هستی بخش کوچک من! عاشقتم وقتی با اون لحن کودکانه ی قشنگ میگی داداشی! مزدا!

 

پسندها (5)

نظرات (0)