بسیار سفر باید تا سر زنه دندانی
زدیم به سفر, خیلی بی گدار و ناگهانی! به بهانه ی شرکت در نمایشگاه بین المللی صنایع دستی تهران به فکر سفر افتادیم که بعدش کنسل شد وبه بازدیدی تنها بسنده شد. سفر رو به کرانه های خزر کشوندیم و مازندران و گلستان رو درنوردیم. سی و یک خردادماه بود که به مشهد رسیدیم. در همون هیجان و ذوق زدنای اولیه ی دیدار مادرجون اینا یهو دیدم صدای تق تقی از دهنت درمیاد, با یه حالت بامزه ای که به صورتت داده بودی. الهی بگردم دندون بالات در اومده بود, پیش چپ. روزایی که مشهد بودیم مشغول تجربه ی دندان قروچه بودی و دندون پیش راستت هم به فاصله ی چند روز نمایون شد. مارکوپولوی کوچک من, مسلما همراه و همپای خوبی بودی که اینهمه به ما فرصت سیر و سفر دادی. امیدوارم سفرهای بسیا...
نویسنده :
مامان فريبا
11:36