جشن تولد یک سالگی
نازنینم، تولد امسالت شدیداً توی ایام عزاداری بود و از اونجایی که همه ی خونواده مشغول برگزاری مراسم عزاداری ای بودن که میراث آقاجون (روحش شاد) ه و توسط داداش بزرگم انجام میشد نمیتونستیم درست روز تولدت رو جشن بگیریم. اون روز فقط به رفتن آتلیه و گرفتن عکس یادگاری بسنده کردیم. و این شد که با حدود سه هفته تأخیر و شب تولد پیامبر با حضور همه ی خاندان پدری و البته پسرخاله ی بابایی و خانومش که از مشهد مهمونمون بودن توی خونه ی آقاجون برات جشن تولد گرفتیم، بهمراه تولد شش سالگی خواهری که تولدش 11 آذره. دلم میخواد متن دعوت رو برات یادگار کنم: "برای فرزندان پاییزی مان، در ابتدای چله ی سپید زمستان، جشنی به سبزی بهار و سرخی تابستان برپا میدا...