ما حق داریم بازی کنیم
روز جهانی کودک, نیروانا توی مهرآیین برنامه ی جشن داشتن. منم به هوای اینکه تو هم کودکی و توی جشن شرکتت بدم بردمت ولی خب همونطور که باباحامد همه ش میگفت جشن فقط مال بچه ها بود و والدینی مث من که هوس شرکت در اون رو داشتن دست از پا درازتر مجبور به انتظار توی لابی بودن. البته من یه حدس اینجوری زده بودم و خیلی به خودم سخت نگرفتم. بردمت توی حیاط مهد, از سرسره سرت دادم, روی راکرهای جورواجور نشستی و از همه باحال تر برای اولین بار در عمرت شن بازی کردی. میدونستم برات شیرین و لذتبخشه واسه همین وقتی دیدم نگاهت به اون سمت فضا افتاد و خیره شدی بی معطلی گذاشتمت روی شن ها. البته حس میکنم عمو باغبون از این کار من زیاد خوشش نیومد. چون وقتی گذاشتمت روی چمن ها گ...
نویسنده :
مامان فريبا
8:27